سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف دل

 

امروز از اون روزاست که دوباره همه چی غیر قابل تحمل شده .

 خدا من به درگاهت پناه آوردم  . بگو من چی کار کردم بعد این همه مدت اون کسی

 که می خواستم رو بهم ندادی . امروز اومدم که تا بهم نگی چرا ؟

از در خونت نمیرم . خدا . من زندگی . دنیا و هیچی دیگه نمی خوام من

 فقط عشقمو می خوام بهم بگو خیلی زیاده خواستم . خدا من بنده ی توام مگه نه .

بگو صدای ناله ها و گریه ها ی بندت رو میشنوی .دیگه چطوری بگم .

 اگه قراره آدما به عشقشون نرسن پس چرا این دل رو توی این جسم خاکی گذاشتی .

که چی بشه .که بشکنه. که تیکه تیکه بشه .بگو چرا . خدا خسته شدم

انقدر اومدم در خونت در زدم اشک ریختم اما جوابی بهم ندادی .

بگو اصلا خواستی صدا این بندتو  بشنوی .خواستی به دادش برسی .

یا تو هم مثل بقیه گفتی برو و فراموشش کن به همین راحتی .خدا تو که از

 دلم با خبری. تو که میدونی دوست داشتن یعنی چی . تو دیگه چرا .

دلم می خواد داد بزنم و بهش بگم دوسش دارم .انگار یه عمره که این کلمه رو نگفتم .

 خدا مگه نگفتی اگه خواستتو نو با اخلاص و زاری بگید بر آورده می کنم .

بگو چقدر زاری کنم . بگو دیگه چطوری بگم . داری واسه کدوم گناه تنبیه میکنی . خدا

عذابی که تو این ?سال کشیدم بس نبود ه دلم میخواد توی کل این نامه بنویسم :

بهش بگو دوسش دارم . خدا همه عمرم .همه زندگیم و همه ی خوشی هام و خنده هام رو بگیر

ولی اونو ازم نگیر . خدا دلم شکسته . این دل نمیدونه چطوری از یه حس که در

درونش هست حرف بزنه .خدا حالا که نمی خواد با من باشه و من براش اجبارم

لااقل منو خلاص کن دیگه خسته شدم انقدر این خاطرات رو  ورق زدم انقدر پای هر کدوم اشک

ریختم . خدا من که بجز تو کسی رو ندارم تو بگو اگه خواستمو از تو نخوام از کی بخوام

می دونم انقدر اشتباه دارم که دیگه نمی خوای نگام کنی .ولی تو انقدر بزرگ هستی

که حتی جلو یپای گناهکارا هم یه راهی می زاری.

بگو من چیکار کنم خدا دوسش دارم

به خاطرش شکستم .زیر پاش له شدم هرچی خواست بهم گفت بگو دیگه چی رو باید تحمل کنم

بازم خورد بشم بازم بشکنم .خدا خدا خدا صدامو میشنوی